گزارش داوطلبِ آمریکاییِ ارتش اسرائیل از رسیدن موشک‌های بالستیک ایران به تل‌آویو:
پنجشنبه 20 آذر 1404 - 19:41:23
ایرنا

 یک رسانه صهیونیستی با اشاره به اینکه موشک‌های بالستیک ایران در «جنگ 12 روزه»، وحشت‌ ایجاد می‌کردند، روایت این جنگ را به شکلی متفاوت، از زبان یک آمریکایی که به طور داوطلبانه با ارتش رژیم صهیونیستی همکاری می‌کند، به رشته تحریر درآورد.

به گزارش سیاست خارجی ایرنا، «تایمزآواسرائیل» در گزارشی که «مارک وِرنر» آن را نگاشته است، نوشت: آمریکایی‌هایی که امروز زنده‌اند، هرگز جنگ را در خاک خودشان تجربه نکرده‌اند؛ این یک موهبت بزرگ است. اما اسرائیلی‌ها جنگ را به طور مکرر و به گفته برخی به طور دائم تجربه می‌کنند. به همین دلیل به این فکر کردم که حالا که 6 ماه از جنگ «اسرائیل و ایران» در ژوئن 2025 گذشته و احساسات اولیه فروکش کرده، زمان مناسبی است تا به‌عنوان یک آمریکایی، تجربه‌ام از آن روزها را به یاد بیاورم.

نگارنده این روایت، در ادامه به معرفی خود می‌پردازد و می‌نویسد: من یک غیرنظامی بازنشسته آمریکایی‌ام که مثل خیلی از آمریکایی‌های دیگر، از طریق برنامه‌ای به نام «سار-اِل/خدمت به اسرائیل» داوطلبانه در پایگاه‌های نظامی اسرائیل برای ارتش آن کارهای لجستیکی انجام می‌دهم. طی 23 سال گذشته هر سال داوطلب شدم و به همین دلیل چند بار در زمان جنگ در اسرائیل بوده‌ام. در واقع سه نوبت قبلی که به عنوان داوطلب آمده بودم، دقیقا با جنگ تلاقی کرده بود؛ مه 2023 جنگی کوتاه با جهاد اسلامی در غزه، نوامبر 2023 و سپتامبر 2024 هم جنگ جاری با حماس در غزه؛ در نتیجه، دویدن به سمت پناهگاه وقتی صدای آژیر «کد قرمز» بلند می‌شود، برایم تازگی نداشت.

وی اضافه کرد: اما جنگ با ایران کاملا فرق داشت. به‌دلیل خطر موشک‌های بالستیک ایران، کل اسرائیل عملا تعطیل شد. کسب‌وکارها، مدرسه‌ها و حتی اماکن مذهبی بسته شدند. تجمعات عمومی (مراسم عروسی، تظاهرات سیاسی و غیره) بسیار محدود شد. جاده‌ها هم عملا خالی شدند. اسرائیلی‌هایی که در ارتش نبودند، اساسا خانه‌نشین شدند تا نزدیک اتاق امن یا پناهگاه(mamad) خودشان باشند. بسیاری هم در ایستگاه‌های زیرزمینی مترو و پارکینگ‌های زیرزمینی پناه می‌گرفتند. رسانه‌های محلی تصاویری را به تصویر می‌کشیدند که افراد روی سکوهای مترو می‌خوابیدند؛ درست مثل لندنی‌های آواره در زمان بمباران «بلیتز» در جنگ جهانی دوم.

در ادامه این مطلب می‌خوانیم: من و برادرم همراه گروهی از داوطلبان سار-ال، روز قبل از شروع جنگ، هفته اول کار سنگین را در یک پایگاه نظامی نزدیک غزه تمام کرده بودیم و قرار بود هفته دوم هم بمانیم. اما جمعه-13 ژوئن(23 خرداد)- خبر شروع جنگ با ایران آمد. سار-ال به ناچار برنامه خود را لغو کرد؛ تصمیمی بسیار عاقلانه هم بود چون بعدها متوجه شدم که همان پایگاه ما هدف موشک‌های بالستیک ایران قرار گرفته بود.

فرودگاه بن‌گوریون هم هدف موشک‌های ایرانی قرار گرفت و چاره‌ای جز تعطیلی نداشت. داوطلبان سار-ال در اسرائیل گرفتار شدیم و باید از خودمان حفاظت می‌کردیم. تعدادی در هتلی در تل‌آویو پناه گرفتیم که در شرایط عادی پاتوق داوطلبان سار-ال بود. آن هتل پناهگاه زیرزمینی داشت؛ من قبلا هم آنجا پناه گرفته بودم و فقط چند کوچه با ساختمان کنسولگری آمریکا فاصله داشت. بنابراین وقتی یکی از موشک‌های ایران به نزدیکی کنسولگری اصابت کرد، داوطلبانی که در هتل بودند، موج آن را حس کردند.

من و برادرم در آغاز جنگ به خانه پسرعموهایمان در منطقه «بردیس حنا-کرکور» رفتیم. اتاق امن نداشتیم و به همین دلیل ما پنج نفر به خانه دیگری در منطقه «بنیامینا-گیوات آدا» در حیفا رفتیم. اتاق امن آنها برای چهار نفر طراحی شده بود و حالا هشت نفر در آن پناه گرفته بودیم. در 12 روز بعد، هشت نفری در فضای بسیار تنگ، روی گوشی‌های‌مان به اخبار «وای‌نت/ YNET(نسخه برخط روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت)» چشم‌ دوخته بودیم. اسرائیل یک سیستم هشدار موشکی دو مرحله‌ای هوشمند دارد که روی همه گوشی‌ها کار می‌کند؛ اول صدای یک زنگ می‌آید که یعنی ممکن است ظرف 10 دقیقه موشک به منطقه شما برسد و باید در نزدیکی پناهگاه بمانید؛ نود ثانیه قبل از برخورد احتمالی موشک به منطقه شما، صدای آژیر کد قرمز بلند می‌شود و باید بلافاصله به پناهگاه بروید.

نگارنده با اشاره به وحشتی که موشک‌های ایرانی ایجاد می‌کردند، اضافه کرد: در روزهای اول، بیشتر موشک‌ها شب‌ها شلیک می‌شدند و به اسرائیل می‌رسیدند تا اطمینان حاصل کنند که هیچ‌کس نمی‌تواند خواب داشته باشد؛ همه بارها و بارها مجبور بودند به سمت پناهگاه بدوند. به همین دلیل خیلی‌ از اسرائیلی‌ها در پناهگاه شب را به صبح می‌رساندند چون موشک‌ها مدام به سمت اسرائیل پرتاب می‌شدند.

وقتی آژیر کد قرمز به صدا درمی‌آمد، هشت نفر در پناهگاه تنگ و بدون تهویه، شلوغ، تاریک و پر از بوی عرق، کنار هم می‌نشستیم و صدای موشک‌های رهگیر اسرائیلی را بالای سرمان می‌شنیدیم که سعی می‌کردند آن همه موشک‌های ایرانی را رهگیری و منفجر کنند. گاهی صدای انفجار خیلی بلندتر از معمول بود. یک بار یکی گفت که «این یکی خیلی نزدیک بود»؛ احساس می‌کردم که «در یک فیلم جنگ جهانی دوم درباره یک زیردریایی آمریکایی‌ هستم که در کف اقیانوس آرام زیر بمب‌های عمقی ژاپنی‌ها گیر افتاده و همه در سکوت به بالا نگاه می‌کنیم و امیدواریم که انفجار بعدی خیلی نزدیک نباشد.»

وی افزود: من و برادرم یک روز صبح که احساس می‌کردیم مثل یک زندانی در زندان حبس شده‌ایم، کمی در اطراف خانه قدم زدیم. ناگهان بدون هشدار قبلی و بدون اینکه دلیلش را بدانیم، آژیر 90 ثانیه‌ای روی گوشی فعال شد. با تمام سرعت به سمت خانه دویدیم. تا روز دوازدهم، هیچ‌کدام یک شب کامل نخوابیده بودیم. همه از حبس شدن در پناهگاه و دویدن مداوم به سمت آن خسته و تحلیل رفته بودیم. شرایط طوری بود که حتی با صدای گوشخراش گاز یک کامیون در نزدیک خانه هم از جا می‌پریدیم و به سمت پناهگاه می‌دویدیم. امیدوارم آمریکایی‌ها هرگز مجبور نشوند جنگی را که اسرائیلی‌ها تجربه کردند، در خاک خودشان تجربه کنند.


http://kimiyaesharghonline.ir/fa/News/18995/گزارش-داوطلبِ-آمریکاییِ-ارتش-اسرائیل-از-رسیدن-موشک‌های-بالستیک-ایران-به-تل‌آویو
بستن   چاپ